وبسایت حقوقی مهدی مومن زاده شوشتری

وبسایت حقوقی مهدی مومن زاده شوشتری

((بــررسی مـــوضـوعـات مـخـتـلـف حــقـوقـی))

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
نویسندگان
ایمیل های تماس با مدیر وبسایت mehdi.momenzadeh93@yahoo.com mehdi.momenzadeh94@yahoo.com ..........((لطفاً نظرات خود را با آدرس ایمیل یا شماره واتس آپ یا تلگرام در پایان مطالب درج کنید تا امکان پاسخ و همکاری باشد)).

مال و اقسام آن (بخش سوم)

دوشنبه, ۱۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۲۲ ق.ظ

3- مال مثلی و مال قیمی

در ماده ٩٥٠ قانون مدنی ایران تعریفی روشن از اموال مثلی و قیمی بعمل آمده است. بموجب این ماده مال مثلی مالی است که اشباه و نظائر آن نوعاً زیاد و شایع باشد . مانند حبوبات و نحو آن، قیمی مقابل آن است، معذلک تشخیص این معنی با عرف می باشد. این ماده علاوه بر بیان تعریفی از دو نوع مال، معیار تشخیص یا تفکیک این دو قسم مال را نیز بدست داده است. بنابراین هر مالی که دارای شبیه و نظیر در اختیار اشخاص یا در بازار باشد آن مال را مثلی گویند. مانند حبوبات یا میوه جات یا پارچه یا کفش های ماشینی و امثال آن، اما هر مالی که شبیه و نظیر ندارد بلکه منحصر به فرد است مال قیمی نامیده میشود مانند کفشی دست دوز یا فرشی دست باف. اما از آنجا که بعضی اموال اشباه و نظائر بسیار کمیاب و نادری دارند که می توان آنها را با یک دید مثلی و با دید دیگر قیمی دانست، قانون ضابطه این تشخیص را به عرف محول کرده است . البته تشخیص مصادیق عرفی مثلی و قیمی امری مطلق نیست و همانگونه که در تعریف مال یادآور شدیم که مال امری نسبی است و ممکن است یک شیء در زمان یامکان معین مال محسوب شود اما همان مال در زمان یا مکان دیگر مال محسوب نشود، مثلی یا قیمی بودن اموال نیز امری نسبی است. یعنی یک مال ممکن است در برهه ای از زمان یا در نقطه ای از ولا یات مال مثلی ولی همان مال در زمانی دیگر یا مکانی دیگر قیمی محسوب گردد.

عین و منفعت:

الف)عین و اقسام آن: عین به مالی اطلاق می گردد که دارای وجود خارجی و ملموس است. هر مالی که قابل لمس باشد عین نامیده می شود . بنابراین ممکن است عین یک مال در آینده موجودیت یابد و موجودیت فعلی نداشته باشد . چنین مالی نیز از مصادیق اعیان محسوب است و یا عین یک مال تعیّن نداشته باشد، با توجه به این جهات اعیان بر سه دسته تقسیم می شوند:

عین معین

عین کلی

کلی در معین

منظور از عین معین مال ملموسی است که وجود فعلی قابل اشاره دارد . همه اموال مشخصی که وجود فعلی قابل لمس دارند اعم از اینکه در دسترس باشند یا خیر از این دسته اند . مانند اثاثیه منزل، خانه یا اتومبیل مشخص قابل اشاره . منظور از عین کلی مال ملموسی است که یا وجود فعلی ندارد و یا اگر دارد نزد ما مشخص نیست؛ مانند اموالی که تعینی ندارند اعم از اینکه وجود فعلی ندارند و یا وجود فعلی دارند ولی برای ما مشخص نشده اند . مانند کتابی که هنوز چاپ نشده و یا اگر چاپ شده مشخص نشده است.

منظور از کلی در معین مالی است که فعلیت دارد ولی بر خلاف عین معین که برشیء واحد اطلاق می شود بر جزئی نامعین از شیء واحد و دارای اجزاء متعدد اطلاق می شود. مثلاً یک عدد مداد نامعین در مجموعه ای محدود از چند مداد بوجهی که مصداق آن جزء قابل اشاره نباشد اما مجموعه قابل اشاره است، آنرا کلی در معین و یا در حکم عین معین نامیده اند.

ب)منفعت و اقسام آن:  در برابر اعیان، منافع قرار دارند . منفعت به مالی اطلاق می گردد که برخلاف اعیان که وجود مستقل دارند دارای وجودی وابسته به اعیان هستند. مثلاً قابلیت فعلی اسکان در یک واحد مسکونی یا قابلیت ثمردهی یک انسان یا حیوان و یا محصول و ثمر یک درخت (میوه) منفعت نامیده می شود . پس منفعت وجود مستقل ندارد ولو اینکه قابلیت آنرا دارد که از موجودیت وابسته به موجودی مستقل تبدیل شود که در این صورت از مصادیق اعیان محسوب
می گردد. از ویژگیهای دیگر منفعت اینکه منفعت مالی تدریجی الحصول یا سوار بر بستر زمان است به عبارت دیگر اجزاء منفعت متکی بر لحظات زمان است بنحویکه هر لحظه از زمان که می گذرد جزئی از منفعت هم موجود و معدوم می گردد اعم از اینکه منفعت بهره ب رداری شود یا خیر . بنابراین تعریف، منفعت سکونت در یک خانه چیزی نیست که حالتی ثابت و ماندگار داشته باشد بلکه هر لحظه از زمان که میگذرد یک جزء از این منفعت هست می شود و با گذشت آن لحظه آن جزء از منفعت نیز زایل می گردد، در حالیکه یک خانه به عنوان مصداقی از یک مال یا عین معین:

وجودی ثابت دارد و اجزاء آن یا موجودیت آن به زمان وابسته نیست . نتیجه ای که از تعریف عین و منفعت می توان گرفت اینکه عین فاقد منفعت مال محسوب نمی شود و منفعت مستقل از عین موجودیت پیدا نمی کند . اما لازم نیست مالک عین و منافع آن، شخص واحد باشد . ممکن است عین مالی متعلق به یک شخص و منافع آن متعلق به شخص دیگری باشد.

برای منفعت نیز انواع مختلفی وجود دارد از جمله منفعت مستوفات و غیر مستوفات منافع یک مال ممکن است مورد بهره برداری قرار گیرد که چنین منفعتی را منفعت مستوفات گویند و اگر منافع یک مال مور د بهره برداری قرار نگیرد آن منفعت را غیرمستوفات گویند. پس اگر مالک یک خانه از منافع آن مستقیماً و یا بطور غیر مستقیم بهره برداری کند می گویند منافع این خانه مستوفات است و اگر منافع هدر رود و کسی از خانه استفاده نکند گفته می شود منافع این خانه غیر مستوفات است.

منفعت متصل و منفعت منفصل:

منافع یک مال گاهی از مال جداشدنی و گاهی جدانشدنی است . منافع جداناشدنی مانند سایه درخت یا چاقی گوسفند که همواره متصل به اصل مال است. این نوع منفعت را منفعت متصل گویند، اما شیری که در پستان جمع شده یا محصول رسیده که قابل چیدن است و یا بچه گوسفند را منفعت منفصل گویند.

4- مال مصرفی و غیر مصرفی (استهلاکی و غیر استهلاکی)

تقسیم مال به دو قسم فوق در قوانین بودجه و فصل بندیهای مربوط به آن بسیار شایع و متداول است . همچنانکه جهت برقراری حق انتفاع یا بعضی حقوق مالی دیگر.

در تعریف مال مصرفی یا استهلاکی می توان گفت مالی است که با اولین استفاده از بین می رود . مانند دستمال کاغذی یا مواد خوراکی و امثال آن و در مقابل مال غیر مصرفی مالی است با دوام و ماندنی که با یک بار استفاده از بین نمی رود و قابلیت استفاده در دفعات متعدد و مکرر را دارد. همانند لباس یا میز و صندلی و اثاثیه منزل و غیر آن.

در ماده ٤٦ قانون مدنی به این دسته از اموال تحت عنوان مالی که استفاده از آن با بقاء عین امکان دارد اشاره شده است . مواد ٤٧١ و ٦٧٣ نیز به این نوع از اموال اشاره دارد. این تقسیم بندی نیز امری نسبی و متغیر است، یعنی ممکن است مالی به اعتباری مصرفی و به اعتبار دیگر غیر مصرفی باشد.

5- مال قابل تقسیم و مال غیر قابل تقسیم

قانون مدنی در مبحث تقسیم در باب شرکت به اموالی اشاره دارد که در صورت تقسیم شدن فاقد ارزش اقتصادی میشوند؛ مانند قطعه زمینی که در وضعیت موجود دارای ارزش اقتصادی است اگر قطعه زمین مزبور به دو یا چند قطعه زمین کوچکتر تقسیم شود قطعات کوچکتر فاقد ارزش اقتصادی می گردند . مثلاً قطعه زمین ده متری که دارای ارزش اقتصادی و قابل معامله است اگر به سه قطعه سه متری تقسیم شود قطعات سه متری یا قطعه یک متری باقیمانده فاقد ارزش اقتصادی است، بنابراین مالی را که در صورت تقسیم شدن به اجزاء کوچکتر ارزش خود را از دست می دهد مالی غیر قابل تقسیم نامیده اند و در مقابل مالی که چنین مشکلی ندارد مال قابل تقسیم محسوب است.

 

۹۴/۰۴/۱۵
مهدی مومن زاده شوشتری